مبانی نظری و پیشینه پایان نامه هوش معنوی
مبانی نظری و پیشینه پایان نامه هوش معنوی
مبانی نظری و پیشینه پایان نامه هوش معنوی در 33 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc |
![]() |
دسته بندی | پیشینه متغیر های روانشناسی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 88 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 33 |
مبانی نظری و پیشینه پایان نامه هوش معنوی در 33 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
- همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
- توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
- پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
- رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
- منبع : دارد (به شیوه APA)
- نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
هوش مفهومی است که از دیر باز آدمی به پژوهش و تفحص درباره ماهیت ابعاد و ویژگی ها و انواع آن علاقمند بوده است. از زمانی که آلفرد بینه و تئودور سیمون (1905) اولین آزمون هوشی پیشرفت را ابداع کردند، بهره هوشی عموماً بعنوان هوش تحلیلی، ریاضی یا هوش کلامی تلقی شد. به دنبال آن، ابزارهای سنجش موسوم به آزمون های هوشی برای اندازه گیری توانایی های ذهنی افراد ساخته شد و تلاش شد که رابطه هوش با عواملی مانند پیشرفت تحصیلی و موفقیت در زندگی حرفه ای و شخصی یافت شود. در آغاز انتظار می رفت که IQقوی ترین پیش بینی کننده موفقیت در دوره های زندگی، مشاغل و تحصیل باشد، اما در حقیقت روشن شد که IQنمی تواند به تنهایی موفقیت در این زمینه را پیش گویی کند و علاوه برIQ، فرایندهای پیچیده تری در موفقیت دخیل اند (ویگلیزورث، 2014).
به دنبال مشخص شدن آثار بهره هوشی برجنبه های احتمال و نه الزامی در موفقیت های فرد در عرصه های گوناگون زندگی سازه هایی مطرح شد که اساساً با دیدگاه روانسنجها و طراحان انواع آزمو های هوش متفاوت بود. از جمله این سازهها، سازههای هوش هیجانی، هوشهای چندگانه و هوش معنوی بود.
مفهوم هوش هیجانی در ابتدا توسط مایر و سالووی (1990) مطرح شد که آشکارا بر در هم تنیدگی هوش و هیجان تاکید کردند. از نظر آن ها، هوش هیجانی «به عنوان توانایی فرد در بازنگری احساسات وهیجانات خود و دیگران و تمایز قائل شدن میان هیجان و استفاده از اطلاعات هیجانی در حل مسئله و نظم بخشی رفتار» تعریف شد. بار- آن (1985) برای اولین بار واژه ضریب هوش هیجانی را مطرح نموده و هوش هیجانی را به عنوان مجموعه ای از توانایی های غیر شناختی تعریف کرد که به افراد در جهت سازگاری موثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی کمک می کند. بار-آن ادعا کرد که هوش هیجانی، معرف بهتری برای موفقیت در زندگی است (به نقل از بیرامی، موحدی و موحدی، 1392).
گاردنر (1983) در کتاب قالب های ذهن، مفهوم هوشهای چندگانه را مطرح نمود. او هفت نوع مختلف از هوش را در کتاب خود معرفی کرد که شامل هوشهای زبانی، منطقی- ریاضی، موسیقیایی، بدنی، فضایی، هوش درون فردی و بین فردی می شد. مولفه های ٦ و ٧ هوش گاردنر بعدا در مطالعه هوش هیجانی ترکیب شدند. گاردنر در سال ١٩٩٩، مفهوم هوش فلسفی- طبیعت گرایانه را به هوشهای قبلی افزود. این مفهوم ترکیبی از هوش معنوی، اخلاقی، هیجانی، متعالی، کیهانی و مذهبی بود (ویگلیزورث، 2014). در اواخر قرن بیستم، شواهد روان شناسی، عصب شناسی، انسان شناسی و علوم شناختی نشان داد که هوش سومی هم وجود دارد که از آن با نام هوش معنوی (SQ) یاد می شود. این اصطلاح ابتدا توسط زوهار و مارشال (1994) استادان دانشگاه آکسفورد با در هم آمیزی روان شناسی، فیزیک، فلسفه و مذهب در کتاب هوش معنوی، هوش بنیادی مطرح شد.
هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی می گردد و پاسخ به سوالاتی همچون «من کیستم؟»، «چرا اینجا هستم؟» و «چه چیزی مهم است؟» را برای انسان روشن می سازد تا فرد در نهایت بتواند با کشف منابع پنهان عشق و لذت که به گونه ای نهفته در زندگی آشفته و پر استرس روزمره می باشد، به خود و دیگران کمک نماید (ویگلیزورث، 2014).
ایمونز (به نقل از زوهار و مارشال ، ٢٠٠٠) هوش معنوی را اینگونه تعریف می کند: هوش معنوی نوعی هوش غائی است که مسایل معنایی و ارزشی را به ما نشان داده و مسایل مرتبط با آن را برای ما حل می کند. هوشی است که اعمال و رفتار ما را در گستره های وسیع از نظر بافت معنایی جای می دهد و همچنین معنادار بودن یک مرحله از زندگی مان را نسبت به مرحله دیگر مورد بررسی قرار می دهد. زوهار و مارشال (2000) هوش معنوی را بعنوان استعداد ذهنی می دانند که فرد آن را در حل مسائل معنوی و ارزشی خود به کار میگیرد و زندگی خود را در گستره ای از معنا قرار می دهد.
آمرام (2005) هوش معنوی را این گونه تعریف می کند :«هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن ماموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و معتقد به بهتر شدن دنیا می شود».
هوش معنوی به عنوان هوش بین رشتهای
در دهه های اخیر مفهوم معنویت و کاربردهای آن در دنیا و به خصوص در دنیای غرب اهمیت زیادی یافته است، طوریکه مفاهیمی همچون خدا، مذهب، معنویت و غیره که موضوعاتی خصوصی قلمداد می شدند، وارد تحقیقات علمی و مباحث آکادمیک در حوزه علوم انسانی شده اند. بویژه تعداد تحقیقات با چنین موضوعاتی در پژوهش های روانشناسی و مدیریت به سرعت در حال افزایش است. در این زمینه تابحال کنفرانس ها و کارگاههای زیادی تشکیل شده و می شود. یکی از مفاهیمی که به تدریج از درون همین جلسات و کنفرانسها ظهور کرده است، هوش معنوی می باشد. درواقع در کنار علاقه فزاینده به هوش عاطفی، ترکیب دو مفهوم معنویت و هوش در مفهوم جدید هوش معنوی نیز مورد توجه قرار گرفته است (بیرامی، موحدی و موحدی، 1392).
- Wigglesworth
- Mayer
- Salovey
- Bor- On
- Gardner
- Philosophical
- Spiritual Inteigence
- Zohar
- Marshall
- Emonz
- Amram