پیشینه پژوهش و مبانی نظری اضطراب امتحان (فصل دو)
پیشینه پژوهش و مبانی نظری اضطراب امتحان (فصل دو)
پیشینه پژوهش و مبانی نظری اضطراب امتحان (فصل دو) |
![]() |
دسته بندی | مبانی و پیشینه نظری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 59 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
پیشینه پژوهش و مبانی نظری اضطراب امتحان (فصل دو)
در 35صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
اضطراب امتحان
ﺑﺮاﺳـﺎس ﺑـﺮآورد ﭘﮋوﻫﺸـﮕﺮان در ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﻣﻴﺰان ﺷﻴﻮع اﺿـﻄﺮاب اﻣﺘﺤـﺎن در داﻧـﺶ آﻣـﻮزان از 10 ﺗـﺎ 30 درﺻـﺪ ﮔﺰارش ﺷﺪه اﺳﺖ (ﻣﻚ رﻳﻨﻮﻟﺪز، ﻣﻮرﻳﺲ و ﻛﺮاچ وﻳـﻞ[1]، 1983). اﻳـﻦ ﺑـﺮآورد در اﻳـﺮان ﺑـﺮای داﻧﺶ آﻣﻮزان دﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻧﻲ 2/17 درﺻﺪ ﮔﺰارش ﺷﺪه اﺳﺖ (اﺑﻮاﻟﻘﺎﺳﻤﻲ، بیگی و نریمانی، 1381).
ﻫﻴﻞ[2] اشاره دارد که بر اساس برآورد پژوهشگران، ﺳﺎﻻﻧﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻩ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺩﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ 15 ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﺁﺯﻣﻮﺩﻧﻲﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ، ﺑﻪ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺩﭼﺎﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ (خسروی و بیگدلی، 1387).
اضطراب
اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حدی اعتدالآمیز وجود دارد، و این حد، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقی میشود به گونهای که میتوان گفت «اگر اضطراب نبود همه ما پشت میزهایمان به خواب میرفتیم». فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظهای مواجه کند. بنابراین اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مولفههای ساختار شخصیت وی را تشکیل میدهد و از این زاویه است که پارهای از اضطرابهای دوران کودکی و نوجوانی را میتوان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آنها را بر فرآیند تحول پذیرفت به عبارتی دیگر میتوان گفت که اضطراب در پارهای از مواقع سازندگی و خلاقیت را در فرد ایجاد میکند و بالعکس، اضطراب مرضی نیز وجود دارد، چرا که حدی از اضطراب میتواند سازنده و مفید باشد و اغلب مردم باید تجربه کنند، اما این حالت ممکن است جنبه مزمن و مداوم بیابد که در این صورت نه تنها نمیتوان پاسخ را سازش یافته دانست بلکه باید آن را به منزله منبع شکست و استیصال فرد تلقی کرد که فرد را از بخش عمدهای از امکاناتش محروم میکند و طیف گستردهای از اختلالهای اضطرابی را که از اختلالهای شناخته و بدن تا ترسهای غیرموجه و وحشتزدگیها گستردهاند، به وجود میآورند (دادستان، 1376).
بسیاری از اوقات ترس با اضطراب، به صورت یک جا در نظر گرفته میشود. حال آن که بین آن دو تفکیک وجود دارد، چنان که ترس بستگی به محرک شناخته شدهای دارد، در حالی که اضطراب، محرک ناشناخته و غیرمشخصی خواهد داشت. در مورد ترس، محرک تهدید کننده قابل ملاحظه و مشاهده است، ولی اضطراب به انتظار خطر بستگی دارد، آدمی از عامل، خطر میترسد ولی در اضطراب عامل ناشناخته است (عظیمی، 1370). ترس عبارت است از واکنش در مقابل یک خطر واقعی، ولی اضطراب عبارت است از واکنش در مقابل خطری که وجود ندارد (گنجی، 1376).
در تقسیمبندی کلی دو نوع اضطراب وجود دارد. اول، نوعی که به طور طبیعی به عنوان عکسالعمل در مقابل استرس یا خطر تجربه میشود. مثلاً شخصی بتواند تهدید علیه امنیت یا سلامتیاش را به درستی تشخیص دهد یا وقتی سارق مسلحی تهدیدش میکند، یا هنگامی که ترمز اتومبیل ببرد. در این هنگام شخص احساس لرزه و رعشه میکند، دهانش خشک میشود، کف دستها و پیشانیش عرق میکند، ضربان قلبش سریعتر شود، در معدهاش احساس سوزش کرده و عصبی میگردد، او اضطراب و ترس روحی را تجربه میکند. بیشتر مردم این چنین احساساتی را به هنگام خطر یا فشار داشتهاند. همچنین اگر کسی مکرراً در موقعیت میعنی مورد حمله قرار بگیرد یا ترسانیده شود، یاد میگیرد که هر زمان با آن موقعیت مواجه شود، هراسان گردد. این یک عکسالعمل دفاعی معمول است این اضطراب را که یک عکسالعمل طبیعی به استرس موجود در محیط خارجی فرد است برونزا[3] یا اضطراب تحریک شده مینامیم. عبارت فوق این عقیده را منعکس میکند، که فرد همیشه میتواند هنگام ظاهر شدن این نوع اضطراب منشأ قابل توجیهی بر آن تشخیص دهد ( شیهان، 1953).
نوع دیگری از اضطراب وجود دارد که اضطراب درونزا[4] نامیده میشود، اکنون شواهد جمعآوری شده نشان میدهد که نوع دوم اضطراب یک بسیاری است که به نظر میرسد قربانیان آن با یک آسیبپذیری ژنتیکی به آن زاده میشوند، این نوع معمول با علائمی از اضطراب شروع میشود که ناگهان و بدون هشدار و بیهیچ علت ظاهری، ضربه زننده هستند. گاهی به نظر میرسد که بخشهای متفاوتی از بدن از کنترل خارج میگردد. حتی ممکن است در غیاب هر نوع خطر یا استرس ظاهری قلب به سرعت بزند یا حالت سرگیجه، خفگی و تنگی نفس و یا احساس مورمور شدن ظاهر شود. ناگهانی بودن این علائم و این حقیقت که آنها بدون هشدار و بدون وجود استرس آشکار ظاهر میشوند، بیماری را از نوع دیگر اضطراب یعنی پاسخ طبیعی به تهدید جدا میکند در واقع اضطراب برونزا و درونزا کاملاً متفاوت هستند ( شیهان، 1953).
تعاریف اضطراب
اساساً اضطراب را نمیتوان در قلمرو آن چه تحت عنوان آزردگی مشخص میشود محدود کرد، چرا که احساس اضطراب نه تنها در بیماران افسرده، وسواسی و روان گسسته وجود دارد، بلکه در افراد بهنجار نیز به صورتهای مختلف، پدیدار میگردد. شاید به همین دلیل است که در مورد اضطراب نمیتوان تعریف مشخص و روشنی را ارائه داد، چرا که اضطراب در افراد مختلف به گونههای متفاوت بیان میشود. با توجه به موارد ذکر شده میتوان در زیر به تعاریفی در زمینه اضطراب پرداخت:
لافون[5] اضطراب را این چنین تعریف میکند: اضطراب یک انتظار به ستوه آورنده است و ممکن است در تنشی گسترده، موحش و اغلب بینام اتفاق میافتد، این حالت که به شکل احساس و تجربه کنونی است مانند هر اغتشاش هیجانی در سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید میآید و ممکن است یک تهدید عینی و اضطرابآور داشته باشد. در واقع اضطراب به عنوان احساسی رنجآور است که با یک موقعیت ضربهآمیز کنونی یا به انتظار خطری که به شیئ نامعینی وابسته است تعریف میشود (دادستان، 1376).
- اضطراب یک حالت احساسی و هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن تولید حالت بیقراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط تناسب ندارد (معانی، 1370).
طبق دیدگاه روان شناسان اجتماعی اضطراب ترسی است که فرد در خانواده در دوران کودکی آن را تجربه میکند، در خود درونی می کند و به تدریج این ترس درونی را در جامعه های مختلف از خود نشان می دهد. اضطراب در زندگی عامل ویران کننده ای است که هم روی جسم و هم روی روان فرد تأثیر منفی می گذارد و او را از انجام هر کاری منع می کند (ورزنده، 1387).
فیزیولوژی اضطراب
دستگاه عصبی خودمختار[6] (ANS) و غدد درونریز[7] Eg نقش مهمی در اضطراب دارند. میتوان گفت دستگاه عصبی خود مختار واسطه دستگاه عصبی مرکزی[8] و غدد درون ریز است. دستگاه عصبی خودمختار در اکثر موارد موجب فعالیت غدد درون ریز میشود و غدد درونریز با پسخوراند[9]، فیزیولوژیک فعالیت عصبی را تعدیل می کند کنش دستگاه عصبی خود مختار این است که ب